بیان مسئله
بررسی قرآن
بنیان اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و تشخیص ماهیت و مصادیق دشمنان و نحوه
تعامل با ایشان از نیازهای ضروری و بدیهی عرصه سیاست خارجی کشور ایران است. تطبیق
این شاخصهها با عملکرد دولتهای مختلف و بررسی میزان تطابق عملکردها با اصول،
میزان پیشروی در مسیر نقشه تعیین شده برای سیاست خارجی کشور را روشن خواهد ساخت.
پیام اصلی انقلاب اسلامی ایران در طول چهار دهه پرافتخار و روبهپیشرفت به همه
جهانیان، چیزی جز مقابله با نظام سلطه و استکبار جهانی به سردمداری آمریکا و صهیونیسم
نبوده است.(لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون»[2])
دشمنان
جمهوری اسلامی اگر بخواهند بر مبنای قرآن تعیین شده و طبقهبندی شوند، تمامی
ظالمین و مستکبرین عالم به صورت کلی در زمره دشمنان قرار خواهند گرفت و بسته به
شدت ظلمها و عمق کبرطلبیشان، درجهبندی خواهند شد. از آنجا که موضوع این تحقیق
در خصوص نحوه تعامل با دشمنان در سیاست خارجی جمهوری اسلامی است، تعریف و شناخت
دقیق قرآنی از آنها و علت حقیقی دشمنی و شاخصههای دشمن، بخشی مهم و تأثیرگذار در
روند تحقیق خواهد بود و چند بخش ابتدایی مقاله حاضر نیز به همین مهم پرداخته است.
پس از بررسی و شناخت تعریف که به کمک حجتالاسلام والمسلمین خاکرنگین انجام شد،
شاخصهها و دیگر عناصر مربوط به دشمنان، اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی در دولت
یازدهم به صورت قرآن بنیان احصا شده و ضمن تشریح این اصول، عملکرد دولت یازدهم در
هرکدام از این شاخصهها بررسی شده است.
ضرورت تحقیق
مؤلفهسازی اصل قرآنی «نفی پذیرش سلطه» در سیاست
خارجی جمهوری اسلامی ایران از آن جهت لازم و ضروریست که با این مؤلفهها و شاخصها
میتوان دریافت که این اصل در عمل رعایت شده است یا خیر.
هدف، سؤال، روش و پیشینه
بررسی گفتمان دولت یازدهم و تطبیق و مقایسه اصول
آن با اصول گفتمان انقلاب اسلامی از نگاه قرآن میتواند تطبیقها و احیاناً عدم
تطبیقهای این دو گفتمان را مشخص سازد و هدف پژوهش حاضر نیز احصاء همین نتیجه و
پاسخ به سؤالِ چیستیِ میزان تطابق سیاست خارجی دولت یازدهم در تعامل با دشمنان با
تأکید بر نگاه قرآنی است. با توجه به اکتشافی بودن پژوهش، این تحقیق فاقد فرضیه
است و از روش تحلیل متن در مسیر پاسخ به سؤال مطرح شده بهره برده و از منابع
کتابخانهای استفاده کرده است و بررسی این سؤال از نگاه قرآن فاقد پیشینه بوده است
و جنبه نوآوری این تحقیق نیز همین رویکرد آن است.
چهارچوب نظری
معمولاً برای تجزیه و تحلیل مسائل سیاست خارجی
کشورها، اغلب محققان از رویکردهای غالب در رشته روابط بینالملل مانند واقعگرایی،
آرمانگرایی و رفتارگرایی استفاده میکنند، اما حقیقت آن است که با توجه موقعیت
فعلی نظام بینالملل شاید بتوان گفت پیچیدگیهای بافت فرهنگی-مذهبی و تقیدات
قومی-قبیلهای گوناگون در غرب آسیا، در چهارچوب رویکردهای مذکور کارایی چندانی در این راستا نداشته(ایومن،
هابیلی و رستمی 1395: 5-9) و بررسی قرآن بنیان سیاست خارجی را نیز روشی ارزشی و
غیرعلمی قلمداد میکنند؛ لذا از میان نظریات مختلف نظریه «فضاهاي ذهنی» انتخاب شد.
نوع خاص زبان و ساختار معنایی قرآن با قابلیتهاي
ویژه، بسترساز کشف لایهها و وجوه متنوعی از معانی آن است(اسعدي، 1392 ، ص 26 ).
همین ویژگی ساختار مفهومی قرآن سبب شده است پژوهشگران در عصري به پشتوانه نظریات
جدید علمی به کشف و استخراج فضاهاي جدیدی در قرآن نائل آیند. در این میان یکی از شاخههاي مهم زبانشناسی
شناختی (Cognitive Linguistics)
که اخیراً دست آوردهای آن، بیشترین بسترهاي مطالعاتی را در تحلیل و توصیف
ساختارهاي زبانی و معنایی در حوزههاي علوم مختلف، به ویژه علوم دینی فراهم کرده
است، معناشناسی شناختی (Cognitive
Semantics) است.
در این رهیافت، معانی بر پایه ساختهای مفهومی
قراردادي شکل میگیرند و ساختهای مفهومی نیز همچون سایر حوزههاي شناختی، مقولات
ذهنیای را باز مینمایانند که بشر بر حسب تجربیات بدنمند به آنها شکل داده؛ بهعبارتدیگر
«معنا» از برآیند دانش درون زبانی و برون زبانی حاصل میشود(صفوي، 1379 ، ص367 )
نظریه «فضاهاي ذهنی» یکی از نظریات تأثیرگذار در معناشناسی شناختی است که به بررسی
چگونگی ساخت معنا در متون مختلف میپردازد. این نظریه توسط فوکونیه در دو کتاب فضاهاي ذهنی (1994) و نگاشت
در اندیشه و زبان (1997) مطرح شده است.
این نظریه به عنوان یکی از ساختهای مفهومی
بنیادین در آراي معناشناسان شناختی در تلاش است تبیینی را براي بیان فرایندهاي
شناختی و اصولی که در ساخت معنا سهیم هستند، ارائه کند. دستاوردهای این رویکرد
زمینههای مطالعاتی مؤثري را در بررسی ساختارهاي مفهومی متون متعدد فراهم ساخته
است. این پژوهش نیز بر مبناي نظریه «فضاهای ذهنی»
فوکونیه به مطالعه قرآنبنیان سیاست خارجی دولت یازدهم جمهوری اسلامی
ایران و با تکیه بر پانزده جزء دوم آن نظریه پرداخته است(چهارچوب نظری برگرفته از
مقاله اورکی و نقیزاده، 1395: 121-142) تا آنچه را فوکونیه مدعی است بر پایه آن
میتوان به تمامی پرسشهای مطرح در حوزه مطالعه «معنا» پاسخ گفت، ارزیابی کند.
عریف استکبار و مصادیق آن در سیاست خارجی
جمهوری اسلامی ایران
«سیاست خارجی» به معنای سیاست یک دولت در چگونگی
برخورد با دیگر کشورها است(Cambridge
Online Dictionary).
کنت والتز و المان، بیشتر سیاست خارجی را متأثر از سیاست بینالملل میدانند(Waltz, 1988, vol 18: 619 Elman, 1995, vol 25: 172
and). اما
برخی نیز سیاست داخلی و ایدئولوژی را در تحلیل سیاست خارجی بسیار مؤثر میدانند(and Rosato and Schuessler, 2011, vol 9: 813 Walt,
2005, vil 8: 23
و Walt, 2012, vil 7: 33). شاید بتوان گفت سیاست خارجی جمهوری اسلامی
ایران، سیاستی متأثر از ایدئولوژی جمهوری اسلامی ایران است که این دیدگاه میتواند
بخشی از آن «نیاز به نگاه آرمانگرایانهتری» که نکشو[3] از زندگی و دستنوشتههای مورگنتا نقل میکرد را احصا
نماید و با موضوع تحقیق حاضر تطابق داشته باشد.(Morgenthau, 1959, 15 و Neacsu, 2010, 19).
استکبار و
مشتقاتش از مفرداتی هستند که در آیات شریفۀ قرآن کریم بسیار استعمال شده است. میتوان
گفت این کلمه یکی از کلیدواژههای ادبیات وحی، به هنگام نقل داستانها و وقایعی
است که در آن متمردین و گردن کشان، نقش اول را داشتهاند. از محوریترین آیات
قرآنی در رابطه با شرح نافرمانی شیطان از امر الهی، این آیه است:
«وَ إِذْ
قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ أَبى وَ
اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرينَ»؛[4]
و چون به ملائکه گفتیم برای آدم سجده کنید پس همه سجده کردند بهجز ابلیس که از
این کار امتناع کرد و کبر ورزید و او از کافران بود. «کبر»، «تکبر» و استکبار از
نظر مفهوم لغوی همخانواده و به هم نزدیکاند؛ که همه اینها ریشه در قلوب معیوب
دارند(امام خمینی(قدس سره)، بیتا، 397-398). «کبر» حالت خاصی است که در انسان به
واسطه خود شیفتگی و اعجاب از خویش، حاصل میشود. در این حالت انسان خود را از
دیگران برتر میبیند. بزرگترین کبرها نیز خود بزرگ بینی در برابر خداوند است که
نتیجه امتناع از قبول حق است(حسینی زبیدی، 1414ق: 431-432). لغت «تکبر» نیز دارای
همان مفهوم برتری ناحق است. البته غیر از این معنای مذموم، دارای معنای پسندیدهای
است که از صفات حضرت حق است و جز برای او استفاده نمیشود(راغب اصفهانی، 1374ش:
292-295).
ابلیس در
هنگام امتناع و تخلف از دستور پروردگار برای سجده بر حضرت آدم(علیهالسلام) خود را
بزرگ میپنداشت و برای خود جایگاه خاصی را تصور مینمود که هرگز لیاقتش را نداشت.
این حالت که از رزائل باطنی است، «استکبار» نامیده میشود. به همین جهت متکبر و
کبر همیشه معنای مذمومی را ندارند، ولی استکبار همیشه معنای ناپسندی را به همراه
دارد، چون استکبار طلب بزرگی کردن است و مستکبر مدعی جایگاه رفیعی است که استحقاق
آن را ندارد. مستکبر یا نسبت به خالق و یا در برابر مخلوق برتری جویی میکند. او
در برابر خدا طلبکارانه جایگاهی را برای خود میپندارد، چون خود را در مقایسه با
خالقش بینقص میداند.
هنگامی هم
که با کسی مانند خودش مستکبرانه رفتار مینماید، دلیلش این است که هرگز خودش را
مانند او محتاج و فقیر نمیداند تا شخصیتش را با دیگری یکسان ببیند(طباطبائی،
1374ش:187 و 386).
استکبار و
مستکبرین از ابتدای تاریخ بشریت خط مقابله با حق و اصحاب آن را تشکیل دادهاند و
در مقاطع مختلف دورانهای تاریخی ماهیت و هویتشان را در قالب مصادیق گوناگون حفظ
نمودهاند:
در حقیقت میتوان
گفت استکبار یک تعبیر قرآنی است و مصداق آن فرد یا دولتی است که برای حفظ منافعش،
حق دخالت در امور دیگران و تحمیل بر آنها را برای خود قائل است.
در طول
تاریخ همواره شاهد نزاع و درگیری بین اسلام و مستکبران در عالم هستیم. این صحنه
برخوردِ بین حق و باطل، از صدر اسلام و در حوزههای مختلفی همچون سیاسی، فرهنگی،
نظامی و اقتصادی به وجود آمده است. این دشمنیها تاکنون نیز ادامه داشته است و گذر
زمان باعث کمرنگ شدن و از بین رفتن آنها نشده است، بلکه با شدت بیشتری نیز در
جریان است. دولت آمریکا در راستای دشمنیها و اقدامات خصمانه خود علیه ملت ایران
همواره سعی نموده تا ایران در عرصههای بینالمللی منزوی و تنها گردد. محور شرارت
خواندن ایران از سوی آمریکا(خبرگزاری جمهوری اسلامی، 1382)، تشویق، تهدید و تطمیع
کشورهای مختلف برای قطع ارتباط با ایران از جمله این اقدامات هستند. هدف آمریکا از
این اقدامات در تنگنا قرار گرفتن ملت ایران برای دست برداشتن از آرمانهای اسلامی
و انقلابی است، از همین رو ایران اسلامی در عرصههای مختلفی چون فرهنگی، اقتصادی،
امنیتی و نظامی و... شاهد عداوتها و کینهتوزیهای آمریکا بوده است.
متضاد
استکبار، انقیاد و تسلیمپذیری نسبت به حق است(صدرالدین شیرازی، بیتا) و لذا نقطه
مقابل استکبار فرد یا گروهی است که با آن مبارزه میکنند و تسلیم آن نمیشوند.
شاخصههای رفتاری و اقدامات
حکومتهای مستکبر
شناخت دشمن
نقش مهم و اساسی در رویارویی انسان با دشمنان دارد، چراکه اگر توان انسان در
رویارویی بسیار باشد ولی اطلاعات کافی را در دست نداشته باشد شکست خواهد خورد و
لذا نبايد در شناخت دشمن اشتباه كرد و اين گمان و تصوّر را پيدا كرد كه دشمن از
دشمنى با اسلام و مسلمين دست برداشته است. در ادامه برخی شاخصههای رفتاری و
اقدامات حکومتهای مستکبر را از منظر قرآن بررسی خواهیم نمود.
خودبرتربینی
اعتقاد به
برترى گوهر خلقت نيز از عوامل ايجاد استكبار است:
«قالَ
يـاِبليسُ ما مَنَعَكَ اَن تَسجُدَ لِماخَلَقتُ بِيَدَىَّ اَستَكبَرتَ اَم كُنتَ
مِنَ العالين * قالَ اَنا خَيرٌ مِنهُ خَلَقتَنى مِن نار وخَلَقتَهُ مِن طين» گفت:
اي ابليس! چه چيز مانع تو شد که بر مخلوقي که با قدرت خود او را آفريدم سجده کني؟!
آيا تکبر کردي يا از برترينها بودي؟! (برتر از اينکه فرمان سجود به تو داده شود!)
گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفريدهاي و او را از گل![5]
در اين آيات
اعتقاد شيطان به برترى مادّه خلقت خويش (آتش) بر مادّه آفرينش انسان (خاك) بيان
شده است. از پاسخ شیطان برمیآید که استکبار، از توجه به خویش و خود را محور
پنداشتن، ناشی میشود. علامه طباطبائی با استفاده از این آیات مینویسند:
همه گناهان
در تحلیل نهایی به ادعای انانیت و ستیز با کبریایی حقتعالی برمیگردد، درحالیکه
بنده مخلوق حق ندارد که در برابر آفریدگار خویش، به خود اعتماد کرده، بگوید: «من»،
بااینکه عظمت حق سراپرده هستی را فراگرفته و همه در پیشگاه او خاضع و ذلیلاند.
اگر شیطان مجذوب خود نشده بود و فقط به خویش توجه نداشت و سایه خداوند قیوم را بر
خویش مشاهده میکرد، انانیت و خودبرتربینیاش شکسته و در برابر فرمان الهی خاضع میشد(طباطبائی،
1374ش، ج17: 344-346).
در همين
رابطه برخي مفسرين ذيل آيه شريفه به اين حديث امام صادق(ع) استناد کردهاند که حضرت
میفرماید: «من ذهب يري ان له علي الاخر فضلا فهو من المستکبرين» کسي که در خود
نسبت به ديگري برتري ببيند از مستکبران(خود بزرگ نمايان) است(الحياه، ج 3، 393).
همچنين در آيه 23 سوره نحل خداوند میفرماید: «انه لايحب المستکبرين» خداوند
متکبرين را(که ديگران را در گفتار، موضعگیری و اَعمال تحقير میکنند) دوست ندارد.
پیمانشکنی
در این
راستا، آیات قرآن کریم (ر.ک به تفسیر سورههای ممتحنه و انفال و توبه) گرچه رابطه
با کافران را مجاز دانسته (که آن هم تابع شرایطی است) ولی رابطه با مستکبران را به
طور کلی نفی کرده است. علت این امر آن است که کافر، گرچه پذیرنده اصول الهی نیست
ولی اصول انسانی را میپذیرد؛ اما مستکبر، به دلیل خوی ضد انسانیاش، نهتنها اصول
الهی را نمیپذیرد بلکه اصول انسانی را نیز زیر پا مینهد. خوی استکبار، پیمانشکنی
است، از این رو قرآن خواسته با مستکبران همیشه در نبرد باشیم، زیرا خوی آنها نقض
عهد است؛ «ولا تظلمون و لا تظلمون»[6] مفهوم این
آیه این است که با مستکبران بجنگیم، نه برای اینکه کافرند بلکه چون مستکبرند(جوادی
آملی، 1388: 172).
حق ناپذیری
شیوه رفتاری
مستکبران تاریخ از همان ابتدا که در برابر آیات الهی و نشانههای هدایت خدایی قرار
میگرفتند؛ تکذیب و انکار بوده است. خداوند تکذیب و مقاومت در برابر حقایق و نشانهای
خویش را عادت فرعونیان معرفی مینماید:
«كَدَأْبِ
آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَأَخَذَهُمُ
اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَاللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ.»[7] (عادت آنان
در انکار و تحريف حقايق)، همچون عادت آل فرعون و کساني است که پيش از آنها بودند،
آيات ما را تکذيب کردند و خداوند آنها را به (کيفر) گناهانشان گرفت و خداوند،
شديد العقاب است.)
به استضعاف
کشیدن مردم و تضعیف تودههای مستضعف
مستکبران هم
دربیان مردمی را که بر آنها تسلط دارند حقیر میشمارند، هم از هیچ اقدامی برای
استخفاف و خوار کردن ملتها و انسانها غفلت نمیکنند(صحیفه امام،ج11ص88).[8] رمز حیات
آنها در به ذلت کشاندن کسانی است که در برابر آنها مقاومت میکنند و برای اینکه
برای همیشه بر منابع و استعدادها و امکانات ملت تحت سیطره خویش مسلط باقی بمانند،
باید نسل و حرث آنها را اینگونه خوار نمایند:
«إِنَّ
فِرْعَوْنَ عَلا في الأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعاً يَستَضعِف طائفَةً
مِّنهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَ يَستَحْي نِساءَهُمْإِنَّهُ كانَ مِنَ
الْمُفْسِدِينَ» فرعون در زمين برتریجویی کرد و اهل آن را به گروههای مختلفي
تقسيم نمود، گروهي را به ضعف و ناتواني میکشاند، پسرانشان را سر میبرید و
زنانشان را (براي کنيزي و خدمت) زنده نگه میداشت، او بهیقین از مفسدان بود![9]
«فَاسْتَخَفَّ
قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا
قَوْمًا فَاسِقِينَ.» (فرعون) قوم خود را سبک شمرد، درنتیجه از او اطاعت کردند،
آنان قومي فاسق بودند!
فخر و
مباهات بر امتیازات مادی
«وَقَالُوا
نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالاً وَأَوْلاَداً وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ» (متوفین به
پیامبران«ص») گفتند: ما بیش از شما مال و فرزند داریم و در آخرت نیز عذاب نخواهیم
شد.[10] مستكبران
به داشتن اموال بیشتر، مباهات میكنند و آن را نشانه كرامت ذاتی خود میپندارند و
حتی معتقدند كه چون خداوند آنان را در این دنیا گرامی داشته، در قیامت نیز جایگاهی
والا خواهند داشت:
فریب و خدعه
«كذلك ما
أتی الذین من قبلهم من رسول إلا قالو ساحر أو مجنون»
همچنین هیچ
پیامبری پیش از آنان نیامد، مگر آنكه گفتند: «جادوگر یا دیوانه است.» (ذاریات ۵۲)[11]
تبلیغات
شیطنتآمیز و همراه با مكر و حیله، از دیگر روشهای مستكبران است. آنان برای خاموش
كردن فریاد حق طلبانه مردم و تودههای مستضعف، فضای جامعه را از دروغ و تهمت پرمی
كنند تا تشخیص واقعیت برای توده مردم سخت شود. ازاینرو، در تاریخ، پیوسته
پیامبران الهی را ساحر و مجنون معرفی كردهاند. فرعون در برابر دعوت موسی (ع) میگفت:
«میترسم كه او دین شما را عوض كند یا در زمین فساد بیفكند.» او بدینوسیله به
مردم القا میكرد كه شما، خود دارای دین و آیین هستید و با بودن موسی (ع) از دو
جهت نگران شما هستم، یكی آنكه عقیده شما را بگیرد و دیگر آنكه اختلافافکنی كند و
فساد به پا نماید.
مستكبران برای مقابله با رسولان الهی، گاه از
راه تظاهر به دلسوزی برای دین و آئین مردم واردشده، پیامآوران الهی را گمراه و
گمراهکننده خواندهاند و میخوانند. طرفداری از حقوق بشر، مبارزه با تروریسم و
مانند آن مصداقهای كاملی بر این روش مستكبران جهانی است كه از فرعون و قبل او
شروع شده و تا امروز ادامه دارد.
دروغگویی،
توطئه و اختلافافکنی
دروغ،
تاروپود نظامهای مستکبر را تشکیل داده است و «دنياى امروز، دنياى دروغ، دنياى
زور، دنياى شهوترانی و دنياى ترجيح ارزشهای مادّى بر ارزشهای معنوى است. مخصوص
امروز هم نيست. قرنهاست كه معنویت در دنيا روبه افول و ضعف بوده است. پولپرستها
و سرمايهدارها تلاش كردهاند كه معنویت را از بين ببرند. صاحبان قدرت، يك نظام و
بساط مادّىاى در دنيا چيدهاند كه در رأسش قدرتى از همه دروغگوتر، فريبكارتر، بىاعتناتر
به فضایل انسانى و نسبت به انسانها بیرحمتر مثل قدرت امريكاست.»[12] آنها
برنامه منسجمی هم برای تکهتکه کردن اتحاد امت اسلامی داشتهاند و دارند و اختلافافکنی
بین مسلمانان، شیوه دیرینهشان است. درحالیکه یکی از دستورات قرآن این است که
احاد امت اسلامی با یکدیگر متحد باشند و دست در دست یکدیگر بگذارند:
وَاعتَصِموا
بِحَبلِ اللَّهِ جَميعًا وَلا تَفَرَّقوا.
تهدید، آزار
و اذیت مخالفان
قلدرمآبی،
تهدید و ارعاب، یکی از حربههای حکام مستبد و جبهه باطل علیه طرفداران و حامیان
جبهه حق و خارج ساختن ایشان از میدان مبارزه و مقاومت در برابر ستمگری و جنایات
مستکبران است.
فرعون قبل
از هرکاری با تهدید به شکنجه و مرگ زجرآور قصد داشت ساحران نو ایمان درگاهش را با
ترس از موسی (ع) جدا نماید:
«قَالَ
آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ
إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ
وَأَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ
وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى»
(فرعون)
گفت: (آيا پيش از آنکه به شما اذن دهم به او ايمان آورديد؟! مسلماً او بزرگ شماست
که به شما سحر آموخته است! بهیقین دستها و پاهايتان را بهطور مخالف قطع میکنم
و شما را از تنههای نخل به دار میآویزم و خواهيد دانست مجازات کدامیک از ما
دردناکتر و پايدارتر است!)[13]
البته آنها
هیچگاه از قتل، غارت، جنایت و ذبح بیگناهان و مظلومانی که در چنبره ظلم و
طغیانشان گرفتار بودند و از سفاکی علیه یاوران جبهه حق و کسانی که در مقابل آنها
ایستادگی میکنند، ابایی نداشتهاند.
تنها تفاوت
مصادیق استکباری جهان معاصر با ادوار تاریخی گذشته بشری از حیث جنایتگری و سفاکی
در این است که کفار امروزی بااینکه دستشان تا مرفق در خون مظلومان و مستضعفان و
مظلومان و حقطلبان جهان قرار دارد، اما خونسرد و آرام و مدعی هستند.
اصول و مؤلفهها سیاست
خارجی جمهوری اسلامی
اصل دشمنشناسی و عدم غفلت
از دشمن
شیطان؛ دشمن
اصلی انسانها
هرقدر که
مقصد و منتهای یک حرکت، متعالی و ارزشمندتر باشد، موانع و گردنههای مسیر رسیدن به
آن مقصد والا، سختتر و سهمگینتر خواهد بود. در مسیر حرکت انسان موحد[14] و جامعه
توحیدی به سوی آرمانها و مقاصد الهی، موانع آن ـ یعنی دشمنانش ـ شرورتر و دشمنیهای
آنها سختتر خواهد بود. منطق وحی، شیطان رجیم را سرسلسله دشمنان انسان در راه
حرکت بهسوی خداوند متعال و رضایت او، معرفی مینماید:
«ان الشیطان
لکم عدوّ فاتّخذوه عدوّا إنّما یدعوا حزبه لیکونوا من اصحاب السّعیر»[15]؛ در
حقیقت، شیطان دشمن شماست، شما [نیز] او را دشمن گیرید. [او] فقط دار و دسته خود را
میخواند تا آنها از یاران آتش باشند.
نابودی، تباهی و گمراهی کشاندن انسان، توسط
شیطان
لذا در
مرحله اول، انکار وجود دشمن و در مرحله بعدی منکر دشمنی او شدن، سادهلوحی و حماقت
است به خاطر همین خدا به انسان امر میکند همانند ابلیس که انسان را دشمن خویش میداند،
او را دشمن بداند. آمادگی و هوشیاری در مقابل ترفندها و حیلههای شیطانی که جز به
گمراهی[16] کشاندن
انسان به امر دیگری راضی نمیشود و از همه مهمتر با او دشمنی کردن، تنها رمز
ماندگاری و حیات انسان است و اگر لحظهای در فرمان قرآن کریم تردید نماید و یا این
دستورالعمل الهی برای حفظ از تباهی را سبک شمارد، بعد از نابودی نبایستی کسی جز
خودش را ملامت نماید.[17]
آمریکا و
استکبار جهانی؛ پیرو حزب شیطان
با مقدمهای
که گذشت باید گفت اولیای شیطان ـ کفار، مشرکین و مستکبرین[18] ـ هم که
فرمانبردار و جزء حزب او هستند مانند ولیّ خودشان اهل جهنماند، در دشمنی با دین
خدا و انسانیت تفاوتی با فرمانده خود ندارند. بر این اساس، بایستی خوب بدانیم و
بفهمیم کفر و شرکی که هماکنون جهانی شده است، در اجرای توطئهها و حیلههای ابلیس
علیه حق مداران لحظهای درنگ نمیکند و به وحی الهی یقین پیدا کنیم که صهیونیسم و
شرک بینالمللی در عداوت با اهل ایمان اهل مسامحه نیست! که:
«لتجدنّ
اشدّ النّآس عداوة للذین آمنوا الیهود و الذین اشرکوا»[19]؛ همانا
دشمنترین مردم نسبت به مسلمانان را یهود و مشرکان خواهی یافت.
مقصد رفیع[20] انقلاب
اسلامی ما از ابتدای تکوّن و شکلگیری در عصر مبارزات علیه طاغوت پهلوی و در سه
دهه تثبیت و استمرار، همان مقصد مبارک انبیای عظام که اقامه قسط[21] و عدل در
زمین بود معین گردید. این هدف عالی در تشکیل حکومت اسلامی تبلور مییافت و با
توضیحاتی که گذشت، چون چشمانداز نهایی مجاهدتها و ایثارگریها در انقلاب اسلامی
منحصر در احیای کلمه الله شد، لذا از همان طلیعه انقلاب دشمنانش شیطانیتر و دشمنی
آنها سرسختانهتر بود.
ما با دشمنی
روبرو هستیم که بر اساس مفاهیم و معارف قرآنی پیرو، ولیّ و حزب شیطان است. آنها
جبهه متراکمی از صفوف پیدرپی کفار و مشرکین و صهیونیستهای عنود علیه موجودیت
انقلاب اسلامی تشکیل دادهاند و اصل هوشیاری و دشمنشناسی اقتضا میکند بدانیم فقط
درصورتیکه مقصدمان ـ اسلام ـ را تغییر و یا تنزل دهیم، از تراکم صفوف مقابل کم میشود
و از شدت لجاجتها و عنادورزیهایشان کاسته میشود.
لزوم
هوشیاری نسبت به دشمن
قرآن و
روایات، تاکتیک مواجهه با چنین دشمنی را مراعات اصل هوشیاری و عدم غفلت و یا تغافل
نسبت به او میداند:
«قال علی
(ع) من نام عن عدوه انبهته المکاید»(تمیمی آمدی، 1366ش: 334)؛ هرکه نسبت به دشمنش
در خواب باشد با مکر وحیله او بیدار میشود. درواقع رویارویی جبهه حق و باطل یک
مبارزه تمامعیار است که هر گروهی در این نبرد به خواب رود شکست خواهد خورد، چراکه
فرمود:
«ان اخا
الحرب الارق ومن نام لم ینم عنه»؛ همانا برادر جنگ، بیداری و هوشیاری است.
اصل مرعوب نشدن و فریب
نخوردن
تاکتیک
تهدید؛ ارعاب و جنگ روانی مستکبران
همیشه
سردمداران کفر و شرک از حربه ارعاب و تهدید و جنگ روانی بهره بردهاند، برای مثال
در جریان صلح امام حسن علیهالسلام با معاویه علیه العنه جلودار سپاه حضرت، عبيد
اللَّه بن عباس بود كه با سپاه خود به سوى (مسكن) در كنار نهر دجله حركت كرد و به
انتظار پيوستن بقيّه سپاه در آنجا اردو زد، امام حسن نيز در كوفه به تكميل سپاه
مشغول بود، ليكن معاويه با دسيسه و نيرنگ از يك سو در ميان كوفيان شايع كرد كه
سپاه معاويه بسيار انبوه است و سپاه كوفه با اين شمار اندك توانايى مقابله با آن
را ندارد و از طرف ديگر با درهم و دينار و سخنان اغواگر فرماندهان سپاه امام حسن
(ع) را نيز فريب داد! معاويه دست به نيرنگ پليدى زد، نامهاى به عبيد اللَّه بن
عباس نوشت و در آن به دروغ ادّعا كرد كه امام حسن قصد صلح دارد و نامهاى به اين
منظور به سپاه معاويه ارسال نموده است، آنگاه به عبيد اللَّه وعده داد، اگر دست از
جنگ بردارد هزار هزار درهم به او ببخشد و او را با وعده پول و رياست فريفت! به اين
ترتيب اين عموزاده امام حسن(ع)، در اين آزمون سخت شكست خورد و نيرنگ معاويه در وى
كارگر افتاد و هنگام طلوع فجر مخفيانه به اردوى معاويه ملحق شد! با رفتن او مرد
شماره دو سپاه قيس بن سعد به فرماندهى رسيد، ليكن خبر فرار عبيد اللَّه سپاه
متزلزل امام را متزلزلتر نمود، بهطوریکه سهچهارم آنها ميدان جنگ را ترك كردند
و شمارشان به چهار هزار نفر رسيد. (آیتالله خامنهایمدظله، 1390: 128-133).
مرجفون چه
کسانی هستند؟
اما همیشه
در میان جامعه اسلامی کسانی هستند که از تهدیدها و ارعابهای دشمن میترسند در
حقیقت تمام سرمایه دشمن برای کارگر شدن ارعابهایش، همین ترسوها و سست ایمانها
هستند. جنگ روانی مستکبران بهتنهایی بر اکثریت جامعه اسلامی که به راه و آرمان و
رهبری خویش ایمان دارند بیاثر است؛ اما آنچه بهعنوان زمینهساز تأثیر ارعابها
میتواند در جامعه عمل کند، کاری است که ترسوها با اشاعه ترس خود در میان مردم
انجام میدهند. اغراق و تصویرسازی ذلیلانه از قدرت دشمن و بزرگنمایی بیشازحد
تهدیدها و سرانجام مقاومت در برابر آن از سوی ترسوها، مانند زهری مهلک میتواند
ساخت مستحکم درونی یک ملت را فروبپاشد:
«لئن لم
ینته المنافقون و الذین فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدینه لنغرینک بهم ثمّ لا
یجاورونک فیها إلا قلیلا»[22]؛ البته
(بعد از این) اگر منافقان و آنان که در دلهایشان مرض و ناپاکی است و هم آنها که
در مدینه (بر ضد اسلام) تبلیغات سوء میکنند (و دل اهل ایمان را مضطرب و هراسان
میسازند) دست (از این زشتی و بدکاری) نکشند، ما هم تو را بر (قتال) آنها
برانگیزیم (و برجان و مال آنها مسلط گردانیم) که ازآنپس جز اندک زمانی در مدینه
در جوار تو زیست نتوانند کرد.
لزوم
هوشیاری در برابر نیرنگ و نرمش تاکتیکی دشمن
هر وقت که
سلاح ارعاب و تهدید و قلدری مستکبران بر اراده و مقاومت ملتهای مقابل آنها کارگر
نیفتاده است، اسلحه نیرنگ و خدعه را بهکارانداختهاند:
نرمش و
چاپلوسی مستکبر، مخصوصاً در میدان نبرد دیپلماسی نباید مردم و مسئولین نظام اسلامی
را از ماهیت اصلی او که همان دشمنی سرسختانه با اسلام و قرآن و انسانیت است غافل
نماید. فریب نخوردن از تاکتیک نیرنگ مدارانه دشمن در نیکی و مهربانی چندروزه،
قاعدهای است که میتوان از این کلام امیرالمؤمنین علی(ع) در مواجهه با دشمن
استفاده نمود:
لا تغترن
بمجامله العدو فانه کالماء و ان أطیل اسخانه بالنار لا یمتنع [لم یمنع] من
اطفائها(تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، 334)؛ با نرمش و نیکی دشمن فریب مخور! چون
او مانند آب میماند، هر چند که با آتش گرم میشود اما این مانعی نیست برای اینکه
آتش را خاموش نماید.
آمریکا از
ابتدا رهبری جبهه دشمنان انقلاب اسلامی را بر عهده داشته است تا با توسل به اعمال
ظالمانه، آتشی را که انقلاب اسلامی بر دامان زیادهخواهیهای او در جهان انداخته
است، خاموش نماید و جز ریشهکنی نظام جمهوری اسلامی مقصود دیگری ندارد.
اصل ضدیت و مقاومت در
مبارزه
هدف نهایی؛
نابودی همه مستکبران عالم
مطابق تمامی
سنن الهی، تجارب تاریخی و وعدههای قرآنی، ظلم و ظالم نابود خواهد شد و ظلم ماندنی
نیست؛ اما در این میان، تکلیف مسلمانان، مبارزه به این ظلم ظالمان تا لحظه وعده
دادهشده یعنی لحظه نابودی آنان است. پس هدف مشخص و روشن است، مبارزه با ظلم و
ظالم که در رأس آنها استکبار و کشورهای استکباری عالم قرار دارند و ظلم را بهصورت
سامانمند بهپیش برده و از ظالمان حمایت میکنند؛ اما ممکن است برخی توصیه نمایند
که بهجای مبارزه، روش نصیحت را در پیش گیریم، به این شبهه در ادامه پاسخ خواهیم
داد.
دستور دین
چیست؟ نصیحت؛ استدلال منطقی یا مبارزه؟
کفار،
دشمنان دین خدا روی زمیناند و در هر عصر و مکانی که باشند، در انسجام و صفآرایی
نیروهای شیطانی علیه نابودی دین حق کوتاهی نمیکنند. با این توضیح، چه وظیفهای بر
عهده مسلمانان و معتقدین به قرآن کریم و پیروان رسولالله الاعظم است؟
بیتفاوتی
نسبت به فجایع و مفاسدی که هر روز در اقصی نقاط عالم به دست کفر و شرک بینالمللی
در جریان است؟ یا با سادهاندیشی و خوشخیالی آنها را با منطق و استدلال به آرامش
دعوت نمودن و از ایشان خواهش کردن که دیگر از جنایت علیه بشریت و ریختن خون کودکان
و زنان و مظلومان مسلمان و غیرمسلمان در گوشه و کنار عالم دست بردارید؟
اگر هنوز
وحی الهی و سیره رسول خدا و اهل بیتش را فصل الخطاب و حجت بدانیم، تکلیفمان در این
موضوع روشن است. مواجهه با دشمنان اسلام دارای قانون مشخص و معینی است که کسی حق شکستن
و یا تأویل غلط آن را ندارد. قاعده همیشگی شکل برخورد با کفر و شرک و نفاق، جهاد و
مبارزه همهجانبه و شدت عمل علیه آنها است. دقیقاً مانند کاری که آنها علیه
مستضعفان و مظلومان انجام میدهند:
«و قاتلوا
المشرکین کافة کما یقاتلونکم کافة و اعلموا أن الله مع المتقین»[23]؛ با
مشرکان، دستهجمعی پیکار کنید، همانگونه که آنها دستهجمعی با شما پیکار میکنند
و بدانید خداوند با پرهیزگاران است.
الگوی صلح امام حسن(ع)
یک تاکتیک
قهرمانانه؛ نه سازش ذلیلانه
با توضیحی
که در قسمتهای قبل گذشت، تحلیل اقدام حضرت امام حسن مجتبی نیز آسانتر است. صلح
حضرت با مستکبر مستبد عصرش ـ معاویه ـ استثنایی بر اصل جهاد و مبارزه و ریشهکنی
آن ظالم بوده است که بهواسطه سست ایمانی، عدم اطاعت از ولیّ و نبودن یاوران صدیق
و مقاوم بر ایشان تحمیل شد و الا مصالحه با معاویه تصمیمی همعرض و در کنار اقدام
به جنگ و عملیات نظامی نبوده است که حضرت با اختیار و ـ بر اساس تحلیل نادرست برخی
ـ راه عاقلانهتر را از میان این دو گزینه ابتدائاً انتخاب نمایند؛ بلکه عناصر
فرصتطلب و ضعیفی که فقط زبانشان با اسلام آشنا بود، فریب نیرنگ و مکر و حیله
مستکبر زمانه را خوردند و امام حق را در جبهه جهاد و مبارزه علیه کفر و شرک آراسته
به ظواهر اسلام، تنها گذاشتند.
با این
احوال، صلح امام حسن(ع) سازش ذلیلانه و چشمپوشی و بیتفاوتی نسبت به ستمپیشگی
معاویه نبوده است. بهترین دلیل بر این مدعا نیز مفاد صلحنامه حضرت است که معاویه
متعهد شده است طبق قرآن و سنت عمل نماید، بر مسلمین شهرهای مملکت اسلامی ظلم نکند،
بعد از خود جانشین تعیین ننماید و به شیعیان امیرالمؤمنین(ع) متعرض نگردد(علامه
مجلسی،1362ش: 58-59).
دلیل دیگر
آنکه حضرت اگر رزم نظامی علیه معاویه را بنا به مصلحت به مصالحه با او تمام کرد،
اما از مقاومت مبارزه و ایستادگی علیه او منصرف نشد و چون معاویه ایشان را درهرحال
مانع زیادهخواهی خویش میدید حضرت را به شهادت رساند.
عاشورا
تکرار خواهد شد؛ نه صلح امام حسن(ع)
کسانی که
شرایط امروز انقلاب اسلامی را در مواجهه با امریکا همانند شرایطی میدانند که
منتهی به تحمیل صلح به امام مجتبی شد و نرمش قهرمانانه را اشارهای بر صلح حسنی میخوانند
نکته جالب این تحلیلها نیز اینجا است که حتی صلح امام مجتبی را هم صحیح تفسیر نمیکنند
و از آن به تنشزدایی، صلحطلبی و سازش نام میبرند.
اصل عدم حسن ظن و اعتماد
یکی دیگر از
ضابطههای مهم رفتاری در مواجهه با مستکبرین، بدگمانی و بیاعتمادی نسبت به تمامی
رفتارها، گفتارها، تعهدات و وعدههای آنهاست. قرآن کریم به مسلمانان تأکید ویژهای
مینماید که بر اثر اعتماد بیجا به غیرخودی و دشمن، آنها را معتمد و مَحرم فرض
نکنید:
«یا ایها
الذین آمنوا لا تتخذوا بطانة من دونکم لا یألونکم خبالا ودوّا عنتم قد بدت البغضء
من افواههم و ما تخفی صدورهم اکبر قد بینا لکم الآیات ان کنتم تعقلون»؛[24] ای کسانی
که ایمان آوردهاید، محرم اسراری از غیر خود انتخاب نکنید آنها از هرگونه شر و
فسادی درباره شما کوتاهی نمیکنند، آنها دوست دارند، شما در زحمت و رنج باشید.
این آیه
حامل دو هشدار در عرصه تعاملات بینالمللی است:
اولاً:
دشمنان در رساندن شر و فساد نسبت به مسلمانان کوتاهی نمیکنند: لا یالونکم خبالا:
ثانیاً: هرگز سوابق دوستی و رفاقت ظاهری دشمنان مانع از آن نیست که به خاطر جدایی
در مذهب و مسلک، آرزوی زحمت و زیان مسلمانان را در دل خود نپرورانند، بلکه پیوسته
علاقه آنها این است که مسلمانان در رنج و زحمت باشند ودوا ما عنتم(آیتا... مکام
شیرازی،بیتا، ج3: 64).
قطعاً به
دشمن آنهم دشمنی که با سوابقش ثابت کرده است که جز ریشهکنی ما هدف دیگری در سر
ندارد، نباید بهواسطه یک تغییر لحن و ادبیات و یا حتی ندامت از عملکرد گذشتهاش
اطمینان نمود که اگر این اعتماد به مستکبرین در نظام اسلامی رسوخ نماید، بستر
مناسبی برای فریب خوردن از آنان فراهم شده است:
امام علی(ع)
میفرمایند: جماع الغرور فی الاستتامة الی العدو(تصنیف غررالحکم و درر الکلم،
311)؛ اعتماد کردن به دشمن، عامل فریب خوردن از او است. همچنین حضرت در فرمانی به
مالک اشتر هشدار میدهد:
«ان العدو
ربما قارب لیتغفل فخذ بالحزم واتهم فی ذلک حسن الظن»(دشتی، نهجالبلاغه، نامه 53)؛
گاه دشمن، خود را به تو نزدیک میکند تا غافلگیرت سازد؛ پس دوراندیش و محتاط باش و
خوشبینی به دشمن را متهم کن.
بررسی تطبیقی اصول و مؤلفههای قرآنی سیاست خارجی
جمهوری اسلامی ایران از نگاه قرآن با سیاست خارجی دولت یازدهم
سیر کلی
سیاست خارجی دولت یازدهم، فراتر از تمام تغییر مسیرها نسبت به دولتهای قبلی و
بروز گفتمانهای جدید، بهصورت کلی در چهارچوب تعیینشدۀ سیاست خارجی جمهوری
اسلامی ایران در قانون اساسی گنجیده و مطابق با پنج اصل احصا شده است، چراکه
اساساً منابع تصمیمگیری در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با تغییر دولتها
تغییر جدی و بنیادینی نکرده و یک روال ثابت را دنبال میکنند و وزارت خارجه،
مسئولیت اجرای سیاستهای این منابع تصمیمگیری را بر عهده دارد.
در میان
منابع تصمیمگیری سیاست خارجی، رهبری نظام با بیشترین اثرگذاری فردی، در کنار
نیروهای نظامی، قانون اساسی، مجمع تشخیص مصلحت نظام، مجلس شورای اسلامی و شورای
عالی امنیت ملی نقشهای انکارناپذیری در سیاست خارجی دارند که با تغییر دولتها
تغییری نمیکنند، لذا روال کلی سیاست خارجی دولت یازدهم در چارچوب همان پنج اصل
احصا شده میگنجد، اما تدقیق روی تکتک این اصول، ممکن است اهتمام کمتر یا بیشتر
دولت یازدهم به برخی از آنها را نشان دهد.
در خصوص اصل
دشمنشناسی و عدم غفلت از دشمن، برخی هدف مذاکره با دشمن را رفع خصومتها و تقابلها
بیان کردند، درحالیکه در روابط بینالملل، مذاکره، خود روشی برای امتیاز گیری و
تقابل است که در مواقع ممکن، جایگزین جنگ نظامی میشود. دکتر حسن روحانی در
سخنرانیهای خود مکرراً به خصومتها و دشمنیهای کشورهایی مثل آمریکا با مردم و
نظام ایران تأکید داشتهاند اما عدم اخذ تضمینهای لازم در توافق برجام، ممکن است
نشان از عدم شناخت کافی از آمریکا و بدعهدیهای وی داشته باشد، البته برخی با این
نظر موافق نبوده و محدودیتهای مذاکرات را دلیل این مشکل میدانند.
در بررسی
اصل مرعوب نشدن و فریب نخوردن، با توجه به اعزام تیمی از زبدهترین دیپلماتهای
جمهوری اسلامی برای مذاکرات، اصل مروب نشدن، تقریباً تا حد زیادی رعایت شد و در
خصوص فریب نخوردن نیز دیدگاههای مختلفی مطرح است، برای مثال، وندی شرمن معتقد است
با استفاده از عدم تسلط کامل گروه مذاکرهکننده به زبان انگلیسی، موفق به فریب
دادن این گروه در بخش لغو شدن تحریمها شده است، اما فریب به معنای سادهلوحیهای
ابوموسی اشعریگونه در برجام وجود نداشت و رهبری همان مورد عدم اخذ تضمینهای لازم
را نیز ناشی از نرسیدن زور گروه مذاکرهکننده بهطرف مقابل میدانند و نه فریب
خوردن.
در خصوص اصل
ضدیت و مقاومت در مبارزه، اصل ضدیت به دلیل رنگ و لعابهای جریانهای دیپلماتیک و
خندههای مرسوم در آن، در ظاهر بروز چندانی نداشت و قضاوت باطنها نیز از رسالت
این تحقیق خارج است و در خصوص مقاومت در مبارزه، از نگاه اعلام نیاز به آمریکا و
کشورهای غربی برای برداشته شدن تحریمها از نظر مخالفان توافق برجام، نوعی خستگی
از مقاومت برداشت شد، اما در طرف مقابل، حامیان این توافق، مذاکرات پیدرپی و خستهکننده
و امتیاز گیری از طرف مقابل در مذاکره را تجلی مقاومت و مبارزه عنوان کردند.
در خصوص
الگوی صلح امام حسن(ع)، باید گفت که نوع مذاکرات هستهای اساساً با شرایط در خطر
بودن اصل بقای مکتب در دوران امام مجتبی علیهالسلام، تطابق ندارد و امروز، بقای
اصل مکتب در خطر قرار ندارد، اما با بررسیهای قرآنی و با عنایت به انگارههای
تعریف شده، مشخص شد که مقایسه مذاکرات هستهای با صلح امام حسن علیهالسلام، امری
اشتباه و قیاسی معالفارق است، چراکه علت صلح امام حسن علیهالسلام، عدم یاری و
همراهی یاران و مردم بود، اما مردم ایران نظام خود را در برابر دشمن تنها رها
نکردهاند.
بررسی اصل
عدم حسن ظن و اعتماد نیز از مسائلی است که موافقان و مخالفان توافق برجام چالش
بلندمدت بر سر آن دارند. مخالفان معتقدند تضمین دانستن امضای جان کری نشان از
اعتماد به دشمن و امری اشتباه است و در مقابل عدهای دیگر نیز معتقدند که ما به
دشمن اعتماد نکردیم و قدرت طرف مقابل و ساختار نظام بینالملل بود که باعث شد
تضمین منطقی قابل قبولی اخذ نگردد.
نتیجهگیری
با بررسی
آیات مرتبط قرآنی روشن شد که تمامی ظالمین و مستکبرین عالم بهصورت کلی در زمره
دشمنان قرار میگیرند و ایالاتمتحده یکی از مصادیق این دشمنان برای ایران است و
این دشمنان ویژگیهایی همچون خودبرتربینی، پیمانشکنی، حق ناپذیری، به استضعاف
کشیدن مردم، فخر و مباهات بر امتیازات مادی، فریب و خدعه، دروغگویی، توطئه و
اختلافافکنی و تهدید، آزار و اذیت مخالفان دارند.
در اصول
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با نگاه به قرآن پنج اصل اساسی دشمنشناسی و عدم
غفلت از دشمن، مرعوب نشدن و فریب نخوردن، ضدیت و مقاومت در مبارزه، الگوی صلح امام
حسن(ع) و اصل عدم حسن ظن و اعتماد به دشمن احصا شد و در بررسی عملکرد دولت یازدهم
در هرکدام از این شاخصهها نشان داده شد که با توجه به عدم تغییر اساسی در منابع
تصمیمگیری در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با تغییر دولتها، سیر کلی سیاست
خارجی دولت یازدهم، فراتر از تمام تغییر مسیرها نسبت به دولتهای قبلی و بروز
گفتمانهای جدید، بهصورت کلی در چهارچوب تعیینشدۀ سیاست خارجی جمهوری اسلامی در
قانون اساسی ایران گنجیده و مطابق با پنج اصل احصا شده است و یک روال ثابت را
دنبال میکند و وزارت خارجه، مسئولیت اجرای سیاستهای این منابع تصمیمگیری را بر
عهده دارد.
با تدقیق
بیشتر بر اصول پنجگانه، اهتمام بیشتر دولت یازدهم بر اصول دوم و سوم و
چهارم(مرعوب نشدن و فریب نخوردن، ضدیت و مقاومت در مبارزه و الگوی صلح امام
حسن(ع)) و تأکید کمتر بر اصول اول و پنجم(دشمنشناسی و عدم غفلت از دشمن و عدم حسن
ظن و اعتماد به دشمن) روشن شد.
منابع فارسی:
1. اسعدی، محمد(1392)، «درآمدی بر مبانی معناشناسی ساختارهای
چندوجهی قرآن ازنظر علامه طباطبائی». فصلنامه مشکات، شماره 121.
2. آیتالله جوادی آملی(1388 ش)، روابط بینالملل در اسلام، بیجا.
3. آیتالله خامنهایمدظله، سید علی (1390)،
انسان250 ساله، بیانات مقام معظم رهبریمدظلهالعالی دربارۀ زندگی
سیاسی-مبارزاتی ائمه معصومین علیهمالسلام، تهران: موسسه ایمان جهادی(صهبا)،
ویرایش دوم.
4. آیتالله مکام شیرازی، ناصر(بیتا) تفسیر نمونه، ج3.
5. ایومن، محمدصالح؛ رستمی، فرزاد؛ کرمیان هابیلی، کرم رضا
(1395)، راهبرد، بهار 1395، سال بیست و پنجم - شماره 78 ص 191 تا 220
6. بینا، بیتا، الحياه، ج 3.
7. بینا، بیتا، تصنیف غررالحکم و درر الکلم.
8. تمیمی آمدی؛ عبدالواحد بن محمد(1366ش)، تصنیف غررالحکم و
درر الکلم؛ ۱ جلد٬ دفتر تبلیغات، ایران،
قم، چاپ اول.
9. پایگاه اطلاعرسانی مقام معظم رهبری Khamenei.ir (توضیحات و
تاریخ هر سخنرانی در پاورقی)
10. حسینی زبیدی، محمد مرتضی (1414 ق)، تاج العروس من
جواهرالقاموس،20جلد، دارالفکر، بیروت، چاپ اول.
11. خبرگزاری جمهوری اسلامی(1382)، 9 بهمن 1382، به علت قدیمی
بودن، آدرس قابل بازیابی نیست.
12. دشتی، محمد(بیتا) نهجالبلاغه، نامه 53.
13. راغب اصفهانی، حسین بن محمد(1374ش)، مفردات الفاظ قرآن،
ترجمه و تحقیق غلامرضا خسروی،4 جلد، مرتضوی، تهران، چاپ دوم.
14. صدرالدین شیرازی، محمدبن ابراهیم(بیتا)، شرح اصول
کافی(صدرا)، 4 جلد، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران چاپ اول.
15. صفوی، کورش(1379)، درآمدی بر معنیشناسی؛ چ اول، تهران:
پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی.
16. طباطبایی، سید محمدحسین (1374ش)، المیزان فی تفسیرالقرآن،
ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی،20 جلد، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه
علمیه قم، چاپ پنجم.
17. علامه مجلسی، محمدباقر(1362ش)، زندگانی حضرت امام حسن
مجتبی(ع)، ترجمه محمدجواد نجفی، چاپ دوم، اسلامیه، تهران.
18. قرآن کریم(توضیحات هر آیه در پاورقی).
19. موسوی خمینی(قدس سره)، سید روحالله(بیتا)، شرح
حدیث جنود عقل و جهل.
20. موسوی خمینی(قدس سره)، سید روحالله(بیتا)،
صحیفه امام، ج11 و ج7.
21. نقی زاده، محمود، اورکی، غلامحسن. (1395). تحلیل شناختی
ساختار مفهومی قرآن در چارچوب نظریه فضاهای ذهنی فوکونیه. فصلنامه ذهن، دوره 17
شماره 65.
منابع لاتین:
22. Rosato and Schuessler, Sebastian and John (2011), A Realist Foreign Policy
for the United States, Perspectives on Politics, Published by: American Political Science Association, Vol. 9, No. 4,
pp. 803-819.
23. Elman, Miriam Fendius (1995), The Foreign Policies of Small States:
Challenging Neorealism in Its Own Backyard, British Journal of Political
Science, Published by: Cambridge University Press, Vol. 25, No. 2 (Apr. 1995),
pp. 171-217.
24. Fauconnier, Gilles; Mental spaces: Aspect of meaning
construction innatural language;second edition; Cambridge:
Cambridge University press, 1994.
25. Fauconnier, Gilles; Mapping in though
and language; Cambridge, Cambridge university press,
1997.
26. Walt, Stephen Martin (2012), Theory and Policy in International Relations:
Some Personal Reflections, Yale Journal of International Affairs, vol. 7. no.
2, pp: 33-43.
27. Cambridge Online Dictionary, adress: https://dictionary.cambridge.org.
28. Walt, Stephen Martin (2005), The Relationship Between Theory And Policy In
International Relations, Annual Review of Political Science. 2005, Vol. 8 Issue
1, pp. 23-48.
29. Waltz, Kenneth Neal, (1988), The Origins of War in Neorealist Theory,
Journal of Interdisciplinary History, Published by: The MIT Press, Vol. 18, No.
4, The Origin and Prevention of Major Wars, pp. 615-628.
30. Morgenthau, Hans Joachim, (1959), ‘The Realist and Idealist Views of
International Relations – a Realist’s
Interpretation’, address before the US Army War College, Pennsylvania,
Morgenthau Papers, Library of Congress, Washington DC, Box 170.
31. Neacsu, Mihaela (2010). Hans J. Morgenthau’s theory of international
relations: disenchantment and re-enchantment. Basingstoke [England] ؛ New York: Palgrave Macmillan.
[1] کارشناسی ارشد رشته مطالعات غرب آسیا و شمال
آفریقا، دانشگاه علامه طباطبائی، Yma.mohammadi@chmail.ir،
09305039745
[2]سورهی بقره، بخشی از آیهی ۲۷۹
[3]Neacsu
[4].
بقره ؛ آیه 34
[5].سوره ص آیات 38، 75 و76 و نيز سوره اعراف آیات 7 و
12.
[6].
سوره مبارکه توبه،آیه 21
[7].
سوره مبارکه آلعمران،آیه11.
[8].« مستكبرين، جهان را از آن ديد خاص استكبارى خود و
آن بيمارى روحى كه در آنها هست نگاه مىكنند. و اين بيمارى موجب اين شده است كه
تودههاى بزرگ ملتها را اینها از جهان حساب نمىكنند.»(صحیفه امام،ج11ص88)
[9].سوره مبارکه
قصص،آیه 4
[10].
سوره مبارکه سبا،آیه 35
[11] سوره مبارکه ذاریات،آیه 52
[12] بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار
فرماندهان گردانها،گروهانها، در سالروز شهادت امام سجاد (ع)22/4/1371
[13].
سوره مبارکه طه، آیه 71
[14].
«قال فبما أغویتنی لافعدن لهم صراطک المستقیم»؛ شیطان گفت که چون تو مرا گمراه
کردی من نیز البته در کمین بندگانت در سر راه راست تو مینشینم. (اعراف، آیه 16).
[15].فاطر،
آیه 6.
[16].
قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین: شیطان گفت: به عزت و جلال تو قسم که خلق را تمام
گمراه خواهم کرد (ص، آیه 82).
[17].
«وقال الشیطان لما قضی الامر إن الله وعدکم وعد الحق و وعدتکم فاخلفتکم و ما کان
لی علیکم من سلطان إلا ان دعوتکم فاستجبتم لی فلا تلومونی و لوموا أنفسکم ما أنا
بمصرخکم و ما انتم بمصرخی إنی کفرت بما اشرکتمون من قبل إن الظالمین لهم عذاب
الیم»: چون کار به پایان آید، شیطان گوید: خدا به شما وعده داد و وعده او درست بود
و من نیز به شما وعده دادم ولی وعده خود خلاف کردم. و برایتان هیچ دلیل و برهانی
نیاوردم جز آنکه دعوتتان کردم شما نیز دعوت من را اجابت کردید پس مرا ملامت نکنید
خود را ملامت کنید نه من فریادرس شمایم، نه شما فریادرس من. از اینکه مرا پیشازاین
شریک خدا کرده بودید بیزارم. زیرا برای ستمکاران عذابی است دردآور. (ابراهیم، آیه
22).
[18].
«الذین آمنوا یقاتلون فی سبیل الله و الذین کفروا یقاتلون فی سبیل الطاغوت فقاتلوا
اولیاء الشیطان إن کید الشیطان کان ضعیفا» ؛ آنان که ایمان آوردهاند در راه خدا
میجنگند و کسانی که کافر شدهاند در راه طاغوت میجنگند پس شما با یاران شیطان
بجنگید، که یقیناً نیرنگ و توطئه شیطان [در برابر اراده خدا و پایداری شما) سست و
بیپایه است.(نساء، آیه 76).
[19].
مائده، آیه 82.
[20].«
مقصد عالی ما ؛ مقصد اصلی ما؛مقصدی بود که خدای تبارکوتعالی آن را به ما امر
کرده؛و آن اینکه حکومت باید حکومت الهی باشد؛اسلامی باشد.»(صحیفه امام ؛ ج ۷ ص
۵۲۷).
[21]. اقامهى دين، وظيفه است. حاكميت دين، هدف
مهم همهى اديان است؛ «ليقوم النّاس بالقسط» قيام به قسط، قيام به عدل و حاكميت
الهى، هدف بزرگ اديان است. (بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعی از روحانیون
استان لرستان ۳۰/۵/۱۳۷۰)
[22] احزاب، آیه 60.
[23] توبه، آیه 36.
[24]
آلعمران، آیه 118.